دعوی اعاده دادرسی

دعوای اعاده دادرسی

مبحث اول: تعریف انواع اعلاه دادرسی

قانون آیین دادرسی مدنی از اعاده دادرسی تعریفی به عمل نیاورده و صرفا به بیان موارد آن بسنده نموده است. اساتید آیین دادرسی در این مورد نوشته اند: «اعاده دادرسی یکی از طرق فوق العاده شکایت از احکام و یک طریقه عدولی است. راهی است برای بازگشت نزد همان دادگاهی که حکومت کرده به منظور درخواست عدول از رأیی که آن دادگاه سابقا داده و شاکی مدعی صدور آن از روی اشتباه سهو یا خطا) باشد.»

بنابراین اعاده دادرسی از طرق فوق العاده شکایت از آراء قطعی می باشد که فقط ویژه احکام بوده و شامل اعتراض به قرار نمی باشد. در اصل اعاده دادرسی، رسیدگی ماهیتی دوباره به دعوا، به درخواست محکوم علیه است که نزد مرجع صادر کننده حکم مورد درخواست اعاده دادرسی، مطرح می گردد و نوعی از شکایت عدولی است و تا زمانی که طرق عادی رسیدگی مانند واخواهی و تجدید نظر مفتوح باشد، مجالی برای طرح اعاده دادرسی نیست رأی وحدت رویه ۶۳۸- ۷۸ / ۸ / ۱۱ ) ) لذا حکم غیابی که هنوز قطعی نشده است را نمی توان اعاده دادرسی نمود.

گفتار اول: آراء قابل اعاده دادرسی

آراء قابل اعاده دادرسی در ماده ۴۲۶ ق.آ.د.م. بیان گردیده است. این موارد، عبارتند از:

الف) تمامی احکام قطعی: مطابق صدر ماده ۴۲۶ ق.آ.د.م. نسبت به احکامی که قطعیت یافته، ممکن است درخواست اعاده دادرسی گردد؛ بنابراین تمام احکام قطعی، اعم از اینکه نسبت به آن در خواست تجدیدنظر شده یا نشده باشد و سپس قطعی شده باشد، درخواست اعاده دادرسی امکان پذیر می باشد. قابل ذکر است؛ این پیش بینی نقض آراء قطعی، در خصوص آراء قطعی دیوان عدالت اداری وجود ندارد و این امر مورد انتقاد اساتید آیین دادرسی مدنی قرار گرفته است.؟

ب) رأی داوری: در خصوص رأی داور نیز اعاده دادرسی امکان پذیر است، البته این مسئله در مقررات داوری ایران، پیش بینی نشده و در قانون داوری تجاری بین المللی پیش بینی شده است که اگر مجعولیت سند مستند حکم و یا کتمان سند مشخص شود از موارد درخواست ابطال رأی داور می باشد.

ج) احکامی که به علت فرجام خواهی در حال رسیدگی در دیوان عالی کشور هستند.

 اگر پرونده ای که مورد درخواست اعاده دادرسی قرار گرفته در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی باشد و در این میان دادگاه صادر کننده حکم مورد درخواست اعاده دادرسی قرار قبولی درخواست اعاده دادرسی را صادر کند، رسیدگی در دیوان تا صدور حکم، متوقف خواهد شد.

در خصوص احکامی که در دیوان عالی کشور ابرام گردیده، می بایستی درخواست اعاده دادرسی به دیوان عالی تقدیم شود تا مرجع مزبور درخواست را برای رسیدگی به دادگاه صادر کننده حکم ارجاع نماید. در واقع دیوان عالی کشور با ارجاع پرونده به مرجع پایین تر دادگاه صادر کننده رأي) جواز فسخ رأیی را که ابرام نموده، صادر می نماید.

از احکام قطعی همزمان می توان اعاده دادرسی و فرجام خواهی نمود البته در صورت حصول شرایط فرجام خواهی برای رأی.

احکام دیوان عالی کشور قابل اعاده دادرسی نمی باشد.

مبحث دوم:جهات دعوی اعاده دادرسی

نسبت به احکامی که قطعیت یافته به هفت جهت امکان درخواست اعاده دادرسی وجود دارد و خارج از جهاتی که اشاره می شود، دادگاه قرار قبولی دادخواست فوق را صادر نمی نماید و دادخواست اعاده دادرسی رد می شود، جهات مذکور به شرح ذیل می باشد.

  1. صدور حکم در موضوعی که مورد ادعای خواهان نبوده است:

منظور از موضوع مورد ادعای خواهان، همان خواسته است که در دادخواست اصلی یا اضافی مطرح می شود و یا تا پایان جلسه اول رسیدگی، مطرح شده باشد؛ لذا اگر خواهان خارج از موعد مقرر و بعد از پایان جلسه اول خواسته را اضافه نموده باشد و دادگاه نسبت به آن حکم صادر کرده باشد، چون مطالبه این خواسته قابلیت اعتنا را نداشته، لذا حکم صادره نسبت به آن قابل اعاده دادرسی است. قابل ذکر است جهت تشخیص این مورد باید خواسته دعوا با لحاظ توضیحات فوق با مفاد یا منطوق حکم انطباق داده شود.

  1. حکم به بیشتر از خواسته خواهان صادر شده باشد:

 اگر محکوم به، بیش از میزانی باشد که در دادخواست نوشته شده، جهت اعاده دادرسی محقق می گردد. البته باید توجه داشت که خواهان می تواند خواسته خود را در تمام طول دادرسی کاهش و تا پایان اولین جلسه دادرسی افزایش یا تغییر دهد. در این صورت خواسته تغییر یافته ملاک تشخیص تحقق این جهت می باشد. قابل ذکر است اگر حکم به میزان کمتر از خواسته صادر شده باشد از جهات اعاده دادرسی نیست.

  1. تضاد در مفاد حکم که ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد:

صدور احکام متضاد بدین شرح که:

  1. صدور دو حکم مخالف (نه قرار و حکم مخالف)، بنابراین لازم است هر دو، حکم باشند.

  2. هر دو حکم، متضاد قطعی باشند.

  3.  دو حکم، مخالف هم باشند.

  4. دعوای منتهی به صدور حکم نخست همان دعوای منتهی به صدور حکم دوم باشد و نه تنها اصحاب دو دعوا بلکه موضوع دو دعوا و سبب هر دو یکی باشد.

  5. هر دو حکم باید از یک دادگاه صادر شده باشد.

  6. حکم صادره با حکم دیگری در خصوص همان دعوا و اصحاب آن که قبلا توسط همان دادگاه صادر شده است، متضاد باشد بدون آن که سبب قانونی موجب این مغایرت باشد. قابل ذکر است مطابق رأي اصراری شماره ۳۸۸۵- ۴۱ / ۱۲ / ۲۲ : «شعب مختلف از حوزه قضائی واحد، دادگاه واحد شمرده می شود.»

قابل توجه است از آنجایی که تضاد میان دو حکم از موجبات فرجام خواهی نیز می باشد، محکوم علیه در صورت قابل فرجام خواهی بود اختیار دارد، بین فرجام خواهی و اعاده دادرسی یکی یا هر دو را انتخاب کند.

  1. طرف مقابل درخواست کننده اعاده دادرسی حیله و تقلبی به کار برده که در حکم دادگاه مؤثر بوده است:

اولا: حیله و تقلب مصادیق گوناگونی داشته و تشخیص اینکه عملی حیله و تقلب شمرده شود با عرف است؛

ثانيا: این حیله و تقلب در صورتی از جهات اعاده دادرسی است که در حکم دادگاه مؤثر بوده حتى جزئين و بایستی حیله و تقلب صورت گرفته علت تامه صدور حکم باشد؛

ثالثا: در برخی موارد بسته به نوع حیله، ابتدا در دادگاه کیفری مطرح و بعد از صدور حكم مبنی بر مجرمیت، مستند درخواست اعاده دادرسی فراهم می گردد؛ ولیکن در مواردی، حیله و تقلب صورت گرفته از نظر قانون کیفری جرم تلقی نمی گردد و یا به جهاتی مثل مرور زمان یا فوت متقلب، تعقیب کیفری غیرممکن است؛ لذا در صورتی که اقدام کیفری ممکن نباشد، راه طرح دعوای حقوقی مبنی بر صدور حکم اعلام حیله و تقلب طرف مقابل باز است.

  1. اثبات جعلیت اسنادی که مستند حکم دادگاه بوده اند: برای تحقق این جهت شروط ذیل بایستی محقق گردد:

شرط اول: جعلی بودن اسنادی که مستند حکم دادگاه قرار گرفته، بایستی پس از صدور حکم ثابت شوند. البته در خصوص شهادت نامه باید گفت که هر چند شهادت نامه فقط اعتبار شهادت را داشته، ولی اگر جعلی بودن شهادت نامه ثابت شود و حکم دادگاه هم مستند به شهادت نامه باشد که بعد از صدور حکم جعلی بودن آن ثابت گردد، این شرط حاصل شده است.

شرط دوم: سند مجعول باید مستند حکم مورد درخواست اعاده دادرسی قرار گرفته باشد، در غیر این صورت با وجود جعلی بودن سند، چون اساس یا سبب تام صدور حکم نبوده، نمی تواند از جمله جهات اعاده دادرسی قلمداد گردد.

شرط سوم: صرف ادعای جعلیت مستند حکم کفایت نمی کند و جعلی بودن سند بایستی به موجب حکم نهایی در مرجع صالح به اثبات رسیده باشد و حکم نهایی مجعولی آن باید پیوست دادخواست اعاده دادرسی باشد.

بنابراین برای تحقق شرط سوم باید مجعولیت سند بعد از صدور حکم و پیش از درخواست اعاده دادرسی ثابت شود و اگر مجعولیت سند پیش از صدور حکم احراز شود نباید مورد استناد رأی دادگاه قرار گیرد و اگر مورد استناد رأی دادگاه قرار گیرد، از موارد نقض در دیوان عالی کشور خواهد بود.

در این خصوص طرح دعوای جعلیت به دو صورت امکان دارد:

الف) شکایت کیفری جعل: چون جعل یک عنوان مجرمانه است، رسیدگی به این جرائم در صلاحیت ذاتی محاکم کیفری قرار دارد.

ب) درخواست صدور حکم مبنی بر مجعولیت سند از طریق حقوقی: متضرر از هر جرمی، می تواند برای رفع یا جبران ضرر و زیان ناشی از جرم و یا حتی برای اثبات عملی که جرم شمرده می شود و گرفتن حکم مربوطه، بی آنکه بر جرم بودن عمل تأكيد و مجازات خوانده را در خواست کند، دعوای حقوقی اقامه نماید و دلیل امکان حق اقامه ادعای جعل ساده از مراجع حقوقی نیز این است که در مواردی که اثبات جعلیت سند از طریق مراجع کیفری غیرممکن باشد، مانند حصول مرور زمان یافوت و جنون جاعل، مدعی جعلی بودن سند بتواند این مهم را به اثبات برساند، در غیر این صورت برخلاف اصل اقامه دعوا و عدالت بوده و تالی فاسد دارد.

  1. پس از صدور حکم، اسناد و مدارکی به دست آید که دلیل حقانیت درخواست کننده اعاده دادرسی ثابت شود. اسناد و مدارک یاد شده در جریان دادرسی مکتوم بوده و در اختیار متقاضی نبوده است: دو حالت برای این مورد قابل تصور می باشد.

اگر می خوای آموزش های حقوقی دریافت کنی با ما در ارتباط باش

الف) اثبات اصالت سند: هرگاه سندی که مورد ادعای یکی از اصحاب دعوا بوده با ادعای جعل طرف مقابل روبرو شده و به علت جعلی اعلام شدن آن، استناد کننده به سند، محکوم شود و اگر ضمن آن تعیین جاعل نیز خواسته شده و دادگاه به هر دو یک جا رسیدگی نماید و سند را مجعول تشخیص و استناد کننده را محکوم کند و فاعل جعل را نیز به مجازات مقرر محکوم نماید. بعد از اینکه حکم مذکور قطعی شد، اعاده دادرسی نسبت به حکم صادره، در اصل و دعوا به جهت اثبات بعدی اصالت سند مستند حکم بسته می ماند؛ زیرا دادگاه در خصوص امور حقوقی و کیفری، رأی صادر و اعتبار امر مختومه پیدا کرده است. حال اگر پس از قطعیت حکم مزبور، اصالت سند به موجب رأي قطعی کیفری ثابت شود، یکی دیگر از جهات اعاده دادرسی محقق می گردد. در واقع صاحب سند می تواند با استناد به رأی قطعی کیفری مزبور که به موجب آن، سند اصیل تشخیص داده شده، نسبت به حکم محکومیت خود در دعوای حقوقی مزبور درخواست اعاده دادرسی نماید.

ب) به دست آمدن اسناد و مدارک که مکتوم بوده است: اگر پس از صدور حکم، اسناد و مدارکی به دست آید که دلیل حقانیت درخواست کننده اعاده دادرسی باشد و ثابت شود اسناد و مدارک یاد شده در جریان دادرسی مکتوم بوده و در اختیار متقاضی نبوده، یکی دیگر از جهات اعاده دادرسی محقق می گردد.

قابل توجه است که مدارک به دست آمده باید مکتوم بوده و در اختیار متقاضی اعاده دادرسی نبوده باشد و اعم از اینکه نوشتجات را طرف مقابل مكتوم داشته یا باعث کتمان آن ها بوده یا بدون دخالت طرف مقابل مکتوم مانده باشد؛

ثانيا: اسناد و مدارک باید پس از صدور حکم مورد درخواست اعاده دادرسی به دست متقاضی برسد، بدین معنی که این اسناد و مدارک در زمان رسیدگی وجود داشته، اما در اختیار متقاضی نبوده است؛ بنابراین اسنادی که بعد از صدور حکم تنظیم شود از این حيث اعتباری نداشته و نمی توانند عامل اعاده دادرسی باشند.

مبحث سوم: مهلتواصحاب دعوادراعلاه دادرسی

گفتار اول: مهلت درخواست اعاده دادرسی

مهلت درخواست اعاده دادرسی برای اشخاص مقیم ایران ۲۰ روز و مقیم خارج از کشور ۲ ماه می باشد که ابتدای مهلت در موارد مختلف، متفاوت است.

بند اول – ابتدای مهلت اعاده دادرسی در موارد زیر از تاریخ ابلاغ حکم قطعی می باشد:

  • موضوع حکم اگر مورد ادعای خواهان نبوده باشد؛

  • حکم به میزان بیشتر از خواسته صادر شده باشد؛

  • وجود تضاد در مفاد یک حکم که ناشی از استناد به اصول یا مواد متضاد باشد.

نسبت به موارد یاد شده باید تاریخ ابلاغ حکم مشخص باشد.

قابل ذکر است در احکام غیابی از تاریخ پایان یافتن مهلت واخواهی و تجدیدنظر محاسبه می شود. همچنین در خصوص احکام حضوری تفاوتی بین آثار ابلاغ واقعی و قانونی وجود ندارد و مهلت اعاده دادرسی نسبت به آن دسته از احکامی که به صورت غیابی صادر می شود ولی قابلیت تجدیدنظرخواهی ندارد، از زمان انقضاء مهلت واخواهی می باشد.

در خصوص احکام غیابی که قابل اعاده دادرسی باشد نوع ابلاغ می تواند در ابتدای مهلت مؤثر باشد.

نکته دیگر اینکه در تمامی مواردی که وکیل در دعوا دخالت داشته و حکم مورد درخواست اعاده دادرسی به او ابلاغ شده باشد، این ابلاغ به وکیل که حق وکالت در اعاده دادرسی را نداشته باشد از حیث محاسبه ابتدای مهلت اعاده دادرسی معتبر نبوده و ابتدای مهلت اعاده دادرسی از تاریخ ابلاغ حکم به اصیل می باشد.

بند دوم – در صورت مغایرت دو حکم: ابتدای مهلت اعاده دادرسی، تاریخ آخرین ابلاغ هریک از دو یا چند حکم است که با هم مغایرت دارند.

بند سوم در صورت حیله و تقلب: ابتدای مهلت اعاده دادرسی تاریخ ابلاغ حکم قطعی شده مربوط به اثبات جعل اسناد و یا حیله و تقلب است.

بند چهارم – در صورت به دست آمدن اسناد و مدارک مکتوم: در صورتی که جهت اعاده دادرسی به دست آمدن اسناد و مدارک مکتوم باشد، ابتدای مهلت اعاده دادرسی، تاریخ وصول اسناد با آگاهی از وجود آن است که این تاریخ وصول یا اطلاع از وجود چنین اسناد و مدارکی باید در دادگاه رسیدگی کننده به اثبات برسد.

در تمامی موارد ذکر شده در احتساب مهلت اعاده دادرسی عذر موجه درخواست کننده اعاده دادرسی مطابق ماد ۳۰۶ ق.آ.د.م. لحاظ می شود. از جمله مرضی که مانع حرکت است، فوت یکی از والدین و همسر یا اولاد، حوادث قهریه، توقیف یا در حبس بودن و مهلت های مذکور بعد از رفع این موانع محاسبه می گردد.

گفتار دوم: اصحاب دعوا در اعاده دادرسی

اعاده دادرسی باید توسط محكوم عليه حکم، علیه محکوم له درخواست شود درخواست اعاده دادرسی را وکیل یا نماینده قانونی محکوم علیه نیز می تواند مطرح نماید. در مورد صغير و محجور نیز ولی یا قیم به عنوان نماینده می توانند دعوا را مطرح کنند.

قابل ذکر است درخواست اعاده دادرسی از سوی قائم مقام محكوم عليه، عليه قائم مقام محکوم له قابل پذیرش است (مانند موردی که وراث محكوم عليه، عليه وراث محكوم له درخواست اعاده دادرسی دهند.) و ورود و جلب ثالث نیز در دعوی اعاده دادرسی مجاز نمی باشد؛ زیرا طبق قانون غیر از طرفین دعوا شخص دیگری به هیچ عنکه نمی تواند داخل در دعوا شود.

مبحث چهارم: نحوه درخواست اعلاه دادرسی

مطابق ماده ۴۳۲ ق.آ.د.م اعاده دادرسی در دو حالت صورت می گیرد، ممکن است متقاضی اعاده دادرسی به طور مستقل آن را در خواست نماید و ممکن است درخواست اعاده دادرسی به صورت طاری، مطرح گردد.

گفتار اول: اعاده دادرسی اصلی

مطابق بند «الف» ماده ۴۳۲ ق.آ.د.م. حالتی که محکوم علیه یا نماینده قانونی یا وکیل او به صورت مستقل درخواست اعاده دادرسی نمایند، اعاده دادرسی اصلی گویند.

بند اول – شرایط شکلی دادخواست اعاده دادرسی:

جهت تقدیم دادخواست اعاده دادرسی، رعایت موارد زیر الزامی است و در صورت وجود نقص در دادخواست، رفع نقص مطابق قواعد عمومی رفع نقص دادخواست انجام می پذیرد.

  • اعاده دادرسی مستلزم تقدیم دادخواست است؛

  • مشخصات و محل اقامت طرفین باید نوشته شود؛

  • مشخصات حکم؛ مشخصات دادگاه صادر کننده حکم؛

  • جهتی که موجب درخواست اعاده دادرسی باشد؛

  • اگر دادخواست توسط وکیل یا نماینده تقدیم شود، دلیل سمت نیز باید پیوست دادخواست گردد.

بند دوم – ارسال دادخواست به مرجع صالح:

دادخواست اعاده دادرسی به دادگاه صادر کننده حکم مورد درخواست اعاده دادرسی تقدیم می شود و همین دادگاه صلاحیت رسیدگی به درخواست مذکور را دارا میباشد و اگر دادگاه تجدیدنظر حکم دادگاه بدوی را تأیید کرده باشد، حکم دادگاه تجدیدنظر مورد درخواست اعاده دادرسی خواهد بود و مرجع رسیدگی نیز، دادگاه تجدیدنظر استان می باشد.

قابل توجه است درخواست اعاده دادرسی نسبت به احکامی که در دیوان عالی کشور ابرام شده اند باید به دفتر دیوان عالی تقدیم گردد تا توسط دیوان به دفتر دادگاه صادر کننده حکم فرستاده شود. همچنین اگر اعاده دادرسی به جهت مغایرت در حکم باشد، دادخواست اعاده دادرسی باید به شعبه دادگاه صادر کننده حكم دوم از حیث تاریخ صدور تقدیم شود.

گفتار دوم: اعاده دادرسی طاری

مطابق بند «ب» ماده ۴۳۲ ق.آ.د.م. اگر در اثنای یک دادرسی، حکمی به عنوان دلیل ارائه شود و شخصی که حکم مزبور عليه او مورد استناد قرار گرفته نسبت به آن درخواست اعاده دادرسی نماید، به آن اعاده دادرسی طاری گویند و به مفهوم غیر اصلی می باشد و هدف از اعاده دادرسی طاری، بی اثر کردن دلیل مزبور می باشد.

درخواست اعاده دادرسی طاری باید به دادگاهی داده شود که حکم در آن جا به عنوان دلیل ابراز شده و هدف این است که دادگاه رسیدگی کننده از تعرضی که به دلیل ابرازی گردیده، آگاهی یابد و اگر دادگاه دلايل دادخواست اعاده دادرسی طاری را صحیح بداند و حکم را مؤثر در دعوا بداند رسیدگی به دعوای مطروحه را تا صدور حکم نسبت به اعاده دادرسی به تأخیر می اندازد. در غیر این صورت به رسیدگی خود ادامه می دهد.

درخواست اعاده دادرسی طاری باید در اولین جلسه دادرسی دعوای اصلی مطرح شود که می تواند به موجب لایحه و یا شفاهی باشد؛ ولیکن بایستی ظرف سه روز درخواست کننده، دادخواست اعاده دادرسی طاری را به دفتر دادگاه تقدیم کند. دادخواست اعاده دادرسی طاری باید تمام شرایط شکلی دادخواست اعاده دادرسی اصلی را داشته باشد و دادگاه دریافت کننده این دادخواست، پرونده را به همان صورت بعد از رفع نواقص (در صورت وجود نقض در دادخواست به دادگاه صادر کننده حکم مورد درخواست اعاده دادرسی می فرستد. مطابق نظریه مشورتی شماره ۷ / ۸۰۰- ۸۳ / ۲ / ۱۴ مرجع رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی طاری دادگاهی است که حکم در آن قطعیت یافته است.

در دعاوی کیفری دیوان عالی کشور بایستی جواز رسیدگی اعاده دادرسی را صادر نماید؛ مسلما در دعاوی حقوقی، پذیرش دادگاه صادر کننده رأی ملاک است که حتی رسیدگی در دیوان را متوقف می کند.

ما را در اینستاگرام دنبال کنید

مبحث پنجم: تشریفات رسیدگی به دعوی اعاده دادرسی

گفتار اول: هزینه دادرسی دعوی اعاده دادرسی

 در اجرای بندهای ۱۲، ۱۳، ۲۲ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت مصوب ۷۳ و اصلاحات آن هزینه مرحله اعاده دادرسی به شرح زیر اعلام می گردد:

 بند اول – هزینه دادرسی اعاده دادرسی در امور مالی (دعاوی مالی):

 معادل ۵٪ محکوم به می باشد. در خصوص سکه و طلا و ارز مبلغ واقعی حسب اعلام بانک مرکزی – در دعاوی مالی غیرمنقول و خلع ید از اعیان غیرمنقول- ارزش خواسته مطابق ارزش معاملاتی املاک تقویم و بر اساس آن هزینه دادرسی پرداخت می شود.

 بند دوم – هزینه دادرسی مرحله اعاده دادرسی در دعاوی غیرمالی:

 دعاوی مربوط به اموال غیرمنقول – امور تجاری و شرکت ها، معادل صد هزار تومان همچنین دعاوی راجع به اسناد سجلی و امور حسبی، معادل صد هزار تومان دعاوی مربوط به خانواده، صد هزار تومان.

 گفتار دوم: محل تقدیم دادخواست دعوی اعاده دادرسی

 پس از تقدیم دادخواست اعاده دادرسی به دادگاه صادر کننده حکم قطعی مورد اعاده دادرسی، دادگاه بدوأ در مورد قبولی یا رد دادخواست اعاده دادرسی تصمیم گرفته و قرار به شرح زير صادر می نماید:

 بند اول – صدور قرار قبولی دادخواست دعوی اعاده دادرسی:

 اگر دادگاه درخواست اعاده دادرسی را بپذیرد، ضمن صدور قرار قبولی دادخواست اعاده دادرسی، ضمن دستور تعیین وقت رسیدگی ماهوی و ابلاغ آن مبادرت به رسیدگی ماهوی خواهد کرد.

 در جلسه دادرسی تعیین شده دادگاه تنها به جهتی رسیدگی می نماید که در دادخواست اعاده دادرسی درج گردیده است و طرح دعوای اضافی و دعوای متقابل و ورود و جلب ثالث در دعوی اعاده دادرسی ممنوع می باشد؛ زیرا اعاده دادرسی محدود به جهتی انجام می شود که در دادخواست نوشته شده است.

 بند دوم – صدور قرار رد دادخواست دعوی اعاده دادرسی:

 در صورت عدم پذیرش درخواست اعاده دادرسی، دادگاه قرار رد دادخواست اعاده دادرسی صادر و این قرار به اصحاب دعوا ابلاغ خواهد شد. قرار رد اعاده دادرسی بدون ابلاغ دادخواست و ضمائم آن به اصحاب دعوا می باشد. البته در رویه عملی با درخواست کننده تماس گرفته میشود که جهت اخذ توضیح در محکمه حاضر شود.

مبحث ششم: آثار دعوی اعاده دادرسی

 درخواست اعاده دادرسی، به خودی خود بر اجرای حکم تأثیری ندارد، منتها پس از صدور قرار قبولی اعاده دادرسی بر اجرای حکم تأثیر خواهد داشت که نحوه این تأثیر بستگی به نوع محکوم به دارد.

گفتار اول: اثر قبول دعوی اعاده دادرسی بر اجرای حکم

صرف ارائه دادخواست اعاده دادرسی اجرای حکم را متوقف نمی کند، لکن پس از صدور قرار قبولی دادخواست اعاده دادرسی، به درخواست محکوم علیه بسته به نوع محکوم به به شرح ذیل اقدام خواهد شد.

 بند اول – در خصوص محکوم به مالی:

در صورت درخواست محکوم له، برای اجرای حکم، عملیات اجرایی با گرفتن تأمین مناسب انجام می شود و در صورت صدور قرار قبولی دادخواست اعاده دادرسی به درخواست محکوم علیه عملیات اجرایی متوقف می شود و تا روشن شدن نتیجه قطعی اعاده دادرسی متوقف می ماند. اگر محکوم له به ادامه عملیات اجرایی اصرار داشته باشد دادگاه در صورتی می تواند به ادامه عملیات اجرایی دستور دهد که تأمین مناسبی از محکوم له اخذ نماید به طوری که این تأمین خسارت، امکان جبران خسارت احتمالی که در آینده به جهت ادامه عملیات اجرایی به وجود می آید را به طور کامل جبران کند.

 بند دوم – در خصوص محکوم به غیرمالی:

در خصوص محکوم به غیرمالی، جهت اجرای آن تا قبل از صدور قرار قبولی دادخواست اعاده دادرسی، تأمینی از محکوم له اخذ نمی گردد؛ ولی اگر محكوم عليه خواستار عدم اجرای حکم و عملیات اجرایی باشد، باید تأمین مناسبی را که به نظر دادگاه تعیین می گردد، پرداخت نماید.

 گفتار دوم: نقض حکم مورد درخواست دعوی اعاده دادرسی

 در اعاده دادرسی به جز آنچه در دادخواست اعاده دادرسی ذکر شده است، جهت دیگری مورد رسیدگی قرار نمی گیرد و دادگاه چنانچه پس از رسیدگی، درخواست اعاده دادرسی را وارد تشخیص دهد حکم را نقض (فسخ کرده و رأی شایسته صادر می نماید و اگر مربوط به قسمتی از حکم باشد، فقط نسبت به همان قسمت نقض می شود. در صورت مغایرت میان دو حکم، همواره حکم دوم مؤخر الصدور نقض و حکم نخست به قوت خود باقی می ماند (به جهت رعایت اعتبار امر مختومه) و اگر حکم نخست هم با قانون و شرع مغایرت داشته باشد در مرحله فرجام خواهی نقض می گردد.

اثر رأي اعاده دادرسی نیز نسبت به اشخاصی غیر از طرفین اعاده دادرسی زمانی است که غیرقابل تجزیه و تفکیک باشد و گرنه فقط نسبت به طرفین دعوا قابل استناد است.

قابل ذکر است رأیی که بر اساس اعاده دادرسی صادر می شود به صورت دادنامه به اصحاب دعوا ابلاغ می شود و اگر اشتباهی در رأی باشد تا پیش از آنکه مورد شکایت قرار گیرد با دادگاه صادر کننده حکم است. رأیی که بر اساس اعاده دادرسی صادر می شود از حيث تجدیدنظر و فرجام خواهی تابع مقررات مربوطه خواهد بود و اگر از دادگاه تجدیدنظر صادر شود، دیگر قابلیت تجدیدنظر نخواهد داشت. صدور حکم غیابی نیز در پی رسیدگی به درخواست اعاده دادرسی منتفی است.

نکته دیگر آنکه نسبت به حکمی که پس از اعاده دادرسی صادر می شود دیگر اعاده دادرسی از همان جهت پذیرفته نخواهد شد؛ اما محکوم علیه می تواند به جهت جدیدی، درخواست اعاده دادرسی نماید.

 اگر حکم بعد از درخواست اعاده دادرسی فسخ گردد، اقدامات اجرایی تا حدی که اجرا شده باشد به درخواست ذی نفع و به دستور دادگاه اجرا کننده حکم به حالت پیش از اجرا برمی گردد؛ اما اگر حکم فسخ شده به طور کامل اجرا شده باشد بازگشت عملیات اجرایی به حالت پیش از اجرا منوط به نهایی شدن حکمی است که پس از اعاده دادرسی صادر می شود.

حکم جدیدی که پس از اعاده دادرسی صادر می شود می تواند قابل تجدیدنظر و فرجام باشد و نکته آخر اینکه در اعاده دادرسی ورود و جلب ثالث امکان پذیر نمی باشد؛ چرا که شخص دیگری غیر از طرفین دعوا، حق مداخله ندارد؛ اما می توان دعوای تقابل مطرح کرد چون همان طرفین، دوباره طرفین دعوای تقابل هم هستند.

برای دانلود نمونه دادخواست دعوی اعاده دادرسی روی فایل زیر کلیک کنید