ماده۲۰ قانون روابط موجر و مستأجر سال۱۳۵۶ بهتعمیرات عین مستأجره پرداخته و تعمیرات اساسی عین مستأجره رابر عهده موجر و تعمیرات جزئی را بر عهده مستأجره قرار داده و اشعار می دارد: «تعمیرات کلی و اساسی مورد اجاره که مربوط به اصل بنایا تأسیسات عمده منصوبه درآناز قبیلدستگاه های حرارت مرکزی و تهویه و آسانسور باند به عهده موجر است و تعمیرات جزئیوهمچنین تزئین و تعمیری کهمربوطبهاستفاده بهتر از مورد اجاره باشد با مستأجر خواهد بود.»”
ماده۲۱ همان قانون در تعیین تکلیف اختلافات راجع به تعمیرات مقرر می دارد: رسیدگی به اختلاف بین موجر و مستأجر راجع به تعمیرات با دادگاه است در صورتی کهموجر تعمیرات کلی مورد حکم دادگاه را در مهلتی که از طرف دادگاه تعیین می شود انجام ندهد مستأجر می تواند برای فسخ اجاره به دادگاه مراجعه کند یااز دادگاه درخواست کند بهاو اجازه دادهشودتعمیرات مزبور را با نظارت دایره اجرا انجام داده، مخارج آن را حداکثر تا معادل شش ماه اجاره بها به حساب موجر بگذارد.» آنچه از جمع این دو ماده بر می آید این است که تعمیرات اساسی عین مستأجره بر عهده موجر و تعمیرات جزئی به عهده مستأجر است و حل اختلاف موجر و مستأجر راجع به تشخیص این دوو چگونگی انجام آن با دادگاه می باشد.
درماده۲۲ دادگاه به مستأجر اجازه می دهد در صورت عدم انجام تعمیرات اساسی توسطموجر برابر حکم دادگاه، مستأجر بتواند با نظارت دایره اجرا نسبت به انجام تعمیرات اساسی عین مستأجره اقدام نماید و هزینه ها را تا مبلغ حداکثر معادل شش ماه اجاره بها بهحساب موجر بگذارد.
مفهوم ماده۲۱ قانون یاد شده حاکی از آن است که مستأجر می تواند موجر را بهانجام تعمیرات اساسی عین مستأجره ملزم نماید؛ امادر عملغالبأ مستأجرين به ندرت به صورت مستقل به طرح دعوای الزام به انجام تعمیرات عین مستأجره اقدام می کنند. معمولا دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی به عنوان دعوای تقابل مطرح می شود. البته قطعا ما نافی طرح این دعوا به صورت مستقل نیستیم؛ اما آنچه از تجارب عملی به دست آمده است معمولا مستأجرین تا زمانی که از سوی مالک اقدامی صورت نگیرد دعوایی علیه وی مطرح نمی کنند و غالبأ تعمیرات اساسی هم توسط خود مستأجرين انجاممی شودکه البته این شیوه به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود حداقل اگر قرار است چنین اقدامی صورت گیرد بهتر است با طرح دعوا و اجازه دادگاه باشد. در هر حال دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی نیز جزء دعاوی ای است که مستأجر می تواندبارعایت شرایطعليهموجر مطرح نمایدکهبهروال معمولدراینتحریر، به بررسی شرایط حاکم بر این دعوا می پردازیم.
مبحث اول:شرایط طرح دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی
اگرچه قانون گذار در مواد۲۰ و۲۱ قانونروابطموجر و مستأجر سال۱۳۵۶ شرایطی رابرای این دعوا معین نکرده است؛ اما آنچه از مفهوم مواد یاد شده بر می آید و عقلا هم لازم به نظر می رسد این است که برای طرح دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی«احراز رابطه استیجاری مشمول قانون روابط موجر و مستأجر۱۳۵۶ضرورت انجام تعمیرات» برای صدور حکم به الزام تعمیرات اساسی الزامی است.
گفتار اول: وجود رابطه استیجاری در دعوی تعمیرات محل سرقفلی
همان گونه که از ظاهر و صراحت مواد۲۰ و۲۱ قانون روابط موجر و مستأجر۱۳۵۶ نیزبرمی آید برای طرح دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی وجود رابطه استیجاری مشمول قانون مذکور فی مابین خواهان دعوا و مالک(خوانده) الزامی است؛ به عبارت دیگر، فقطمستأجر می تواند نسبت به طرح چنین دعوایی اقدام نماید؛ بنابراین تا زمانیکه متصرف دلیلی مبنی بر وجود رابطه استیجاری یا مالکیت منافع محلندارد شرط طرح دعوا محقق نیست و امکان موفقیت در این دعوا وجود ندارد.
گفتار دوم: ضرورت انجام تعمیرات در دعوی تعمیرات محل سرقفلی
ضرورت تعمیرات اساسی نیز از شرایط طرح دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی محسوب می شود با این توضیح که مستأجر برای پیشگیری از بعضی احتمالات در آینده نمی تواند تعمیرات قسمتی از عین مستأجره را درخواست نماید. لازم است انجام تعمیرات ضرورت داشته و عدم انجام آن موجد ضرر برای مستأجر باشد. البته به نظر می رسد ضرر بالفعل یا عدم امکان انتفاع از عین مستأجره به دلیل عدم انجام تعمیرات، محسوس ترین حالت ضرورت تعمیرات اساسی می باشد؛ اما تنهاشرط تحقق ضرورت نیست. درهر حال تشخیص این امر با توجه به فنی و تخصصی بودن موضوع مستلزماظهار نظر کارشناس متخصص می باشد که معمولا دادگاه ها نیز در این مورد موضوع رابهکارشناس ارجاع میدهند.
مبحث دوم: مطالب قابل بحث دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی
اگرچه دعوا الزام به تعمیرات اساسی از شرایطمفصلو مباحث گسترده ای برخوردار نیست؛ اما موارد و مطالب بحث برانگیز آن، قابل تأمل است. دقت در این گونه مسائل در چگونگی طرح و دفاع قانونی از دعوا مفید خواهد بود؛ لذا به بررسی مسائل و مطالب قابل بحث این حوزه می پردازیم.
گفتار اول: منظور از تعمیرات اساسی و تعمیرات جزئی در دعوی تعمیرات محل سرقفلی
درماده۲۰ قانون روابط موجر و مستأجر سال۱۳۵۶ قانون گذار صرفا موجررابهانجام تعمیرات اساسی مکلف کرده و تعمیرات جزئی را به عهده مستأجر گذاشته است لیکن تعریفی از تعمیرات اساسی یا تعمیرات جزئی به میان نیامده است؛ اماآنچه از رویهدادگاه ها بر می آید منظور از تعمیرات جزئی صرفأ رسیدگی به ظاهر عين مستأجره مثل کابینت کاری و نقاشی عین مستأجره است امامقصود از تعمیرات اساسی بازسازی و تعمیر قسمتی از دیوار عين مستأجره یا پشت بام عين مستأجره می باشد. همچنان کهنظر اداره حقوقی قوه قضائیه در نظر مشورتی ذیل بر این مبنااست: «با توجه به ماده۲۰ قانون روابطموجر و مستاجر مصوب سال۱۳۵۶، تعمیرات کلی و اساسی کهمربوط بهاصلبنایاتأسیسات عمده مانند دستگاه های حرارتی مرکزی و تهویه و آسانسور باشد به عهده مالک و تعمیرات جزئی حقزئین و تعمیری که مربوط به استفاده بهتر از مورد اجاره باشد به عهدهمستأجر است تعمیرات کاشی کاری و سنگ کاری جزءتعمیرات کلی و اساسی نبوده بلکه از جمله تعمیرات جزئی است که برای بهتر استفاده کردن از مورد اجاره به عمل می آید و لذا هزینه آن به عهده مستأجر است.» تردیدی نیست که جلب نظر کارشناسان متخصص در این مورد الزامی است. چه هرگونه اقدام بدون کارشناسی چهبساتعدی و تفریط تلقی شود و حق کسب و پیشه و تجارت مستأجر را به مخاطره بیندازد. از این رو جز موارد قطعی مثل سرامیک سازی داخلی عین مستأجره کهاساساتعمیر جزئی محسوب می شود در سایر موارد لازم است موضوع با احتیاط و حداقل با جلب نظر کارشناسان و اهل نظر انجام شود.
گفتار دوم: تکلیف هزینه های بدون اذن موجر برای تعمیرات اساسی در دعوی تعمیرات محل سرقفلی
سؤال این است که آیا مستأجر می تواند بدون اذن موجر اقدام به تعمیرات اساسی بنماید و اگر دست به چنین عملی بزند تكليف هزینه های وی چه خواهد بود؟ بدیهی است که مستاجر بدون اذن نمی تواند نسبت به انجام تعمیرات اساسی عین مستأجره اقدام کند؛ چرا که اولا: احتمال دارد مورد، تعدی و تفریط محسوب شود و موجبات سقوط حقکسب و پیشه مستأجر را فراهم آورد؛
ثانيا: مستأجر اگر بدون اذن موجر اقدام به انجام تعمیرات نماید استحقاق دریافت مخارج و هزینه های انجام شده را نخواهد داشت.
گفتار سوم: اختیار دادگاه در احتساب هزینه تعمیرات اساسی برای بیش از شش ماه در دعوی تعمیرات محل سرقفلی
آنچه از ماده۲۱ قانون روابط موجر و مستأجر سال۱۳۵۶ برمی آید این است که هزینه های انجام تعمیرات اساسی را حداکثر تا معادل شش ماه اجاره بهامی شود به حساب موجر گذاشت. حال سؤال این است که آیا دادگاه می تواند به احتساب هزینه ها به مبلغی بیشتر از شش ماه اقدام نماید؟
آنچه از ماده اخیرالذکر برمی آید این است که نمی توان مالک رابه پرداخت مبلغی بیش ازشش ماه اجاره بها بابت انجام هزینه های تعمیرات اساسی الزام کرد؛ اما بلاشک صدور حکمبه انجام تعمیراتی که هزینه آن بیشتر از شش ماه اجاره بها باشد فاقد اشکال است. چنان که نظر قضات محترم دادگاه های حقوقی۲ در سؤال و جواب ذیلبه اتفاق آرا در تاریخ۱۳۶۲ / ۹ / ۱۰ مبین این معنی است: «آیا دادگاه می تواند در دعوای تعمیرات اساسیبه بیش از میزان شش ماه اجاره بها مالک را ملزم و محکوم نماید؟ صدور رأی و همچنین اجراییه به انجام تعمیرات به مبلغی بیشتر از شش ماه اجاره بها بلامانع است. النهايهچنانچه محكوم عليه مفاد رأی را به موقع اجرا نگذاشت و استنکاف ورزید محکوم له فقط تا میزانشش ماه، مال الاجاره می تواند رأس تحت نظر اجرای دادگاه اقدام به تعمیر کند و به حساب محكوم عليه منظور نماید.»
مبحث سوم: الزامات اثباتی خواهان(مستأجرودفاعیات خوانده(موجر دردعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی
دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی اگردرمقام دعوای تقابل بادعاوی معمول موجر عليه مستأجر نبوده باشد و ابتدائأ مطرح شود لازم است خواهان باارائهمدارکومستندات در مقام اثبات رابطه استیجاری مشمول قانون روابط موجر و مستأجر سال۱۳۵۶ باخوانده دعوا بر آید؛ بنابراین اولین وظیفه مستأجر خصوصأ در مواردی که مدرک مستندونوشته ای مثل سند عادی یارسمی اجارهکهمثبت رابطهاستیجاری است در بین نباشد بایستی با ارائه سایرق راین و ادله مثل شهادت شهود يارسید اجاره بهای پرداخت شده در جهت اثبات آن برآید.
وظیفه بعدی مستأجر در مقام اثبات دعوای الزام به انجام تعمیرات اساسی، اثبات ضرورت تعمیرات اساسی است که البته این موضوع غالبا از طرف دادگاه ها به کارشناس ارجاع می شود و ضرورت انجام تعمیرات اساسی از طرف کارشناس اعلام می شود که در این صورت دادگاه با احراز رابطه استیجاری به انجام تعمیرات اساسی حکم خواهد داد.
دفاعخاصی در دعوای الزام به تعمیرات از سوی خوانده دعوا قابل تصور نیست مگراینکه خوانده نافی رابطه استیجاری با خواهان باشد یا مدعی عدم ضرورت تعمیرات اساسی شود که در مورد اول صرف نفی، کفایت می کند و اثبات رابطه همان گونه کهگفتهشدبامستأجر(مدعی است و در مورد دوم نیز با توجه به اینکه معمولا مسئله تشخیص ضرورت انجام تعمیرات به کارشناس ارجاع می شود اعتراض به نظریه کارشناس و ارائهادله در این خصوص می تواند مثمر ثمر باشد.
اضافه می شود که موجر دفاع می تواند مدعی اساسی نبودن تعمیرات خواسته شده باشد که در این خصوص نیز معمولا از کارشناس متخصص جلب نظر می شود و اعتراض به نظر کارشناس و ارائه ادله در خصوص اساسی نبودن تعمیرات خواسته شده می تواند به عنوان دفاع مطرح شود.